خاطره سازی ممنوع

ساخت وبلاگ
هوالمحبوب یادم نمیاد از هفت سالگی تا همین الان که 29 سالمه، اول مهر اومده باشه و من استرس نداشته باشم! مگر اون یه سالی که کارشناسی تموم شده بود و من پشت کنکور ارشد مونده بودم یعنی مهر 89. ولی اونم چون به دلیل درس خوندن همش با استرس بود خیلی به چشمم خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 3:52

هوالمحبوبپنج شنبه ی گذشته بود که بهار اومده بود دیدنم؛ قبلش ازم پرسیده بود که چه ساعتی وقت دارم و منم بهش گفته بودم پنج شنبه ها، سرم تو گوشی ام بود و داشتم با رمز وای فای ور می رفتم که خودش رو پرت کرد تو بغلم؛ خوشحال بودم، خوش حال بود. من از اینکه ی خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 3:52

هوالمحبوب سرم پایین بود، داشتم طرح درسی می نوشتم، بچه ها  هم آرام و سر به زیر داشتند امتحان می داند، یکهو امیرحسین، پسرک تخس کلاس بلند شد و سراسیمه به سراغم آمد، با تعجب سرم را بلند کردم و چشم هایم را به چشم های گرد بامزه اش دوختم، منتظر بودم که خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 3:52

هو المحبوب پنج شنبه که گذشت، روز خوبی بود، بعد یک سال دوباره همدیگه رو دیدیم و نشستیم به گپ زدن. هر چند نازی قهره باهامون و جواب تلفن مون رو نمیده. هر چند فاطی مجبوره از شهرستان بیاد و چهار عصر برگرده چون مامانش مریضه. هر چند که همیشه خونه ی زهرا جم خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 3:52

هوالمحبوب نفس های آخر ترم هشت بود. یه روز تیر ماهی خوشگل که درخت های توت دانشکده کم کم داشتن رنگ عوض می کردن، آخرین امتحان رو داده بودیم و قرار بود همگی جمع شیم توی اون آلاچیق محبوب و  غزل خداحافظی رو بخونیم. همه ی اون 35 نفر نبودن. یعنی خیلی ها ترم خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 3:52

هوالمحبوب دیشب خواستم این هفته را معلم خوبه باشم. تصمیم گرفتم داد نزنم، تصمیم گرفتم لبخند را بدوزم به لب هایم و هر چقدر که پسرها شیطنت شان گل کرد؛ من معلم خوبه باشم. رفتم دو تا آهنگ دانلود کردم برای امروز. که روز دانش آموز بود. یکی در وصف پسرها بود و خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 3:52